تورزیارتی نور (ثبت نام تورهای کربلا حج عمره وتمتع و مشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت(لباس احرام  حج  ساک ....موجود است

تورزیارتی نور (ثبت نام تورهای کربلا حج عمره وتمتع و مشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت(لباس احرام حج ساک ....موجود است

این سایت مخصوص اطلاع رسانی به زائرین عمره ، عتبات عالیات و مشهد مقدس تهیه گردیده است.لباس های احرام از تولید به مصرف می باشد
تورزیارتی نور (ثبت نام تورهای کربلا حج عمره وتمتع و مشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت(لباس احرام  حج  ساک ....موجود است

تورزیارتی نور (ثبت نام تورهای کربلا حج عمره وتمتع و مشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت(لباس احرام حج ساک ....موجود است

این سایت مخصوص اطلاع رسانی به زائرین عمره ، عتبات عالیات و مشهد مقدس تهیه گردیده است.لباس های احرام از تولید به مصرف می باشد

عفاف پاکدامنی فشار قبر


  • درخت زقّوم چه درختی است؟

    سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .


    جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه 28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.


     بهانه ای برای کمک نکردن
    در کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آن‌ها گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را سیر می‌کرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)

    معنای این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم؛ بنابراین نه فقر آن‌ها و نه غنای ما هیچ‌کدام بی حکمت نیست!!

    غافل از اینکه جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزاری را به  جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟[1]

    و اگر آنچه آنها می گویند درست است دیگر دلیل نداشت که خداوند در آیات متعدد دستور به انفاق دهد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم)[2] و در مقابل کسانی که انفاق در راه خدا را ترک کرده اند را به شدت تهدید کرده و به آن‌ها وعده عذاب دهد: [ای رسول ما] کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب دردناکی بشارت ده (وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[3].


     عهدی که با او بسته ایم
    در آیات متعدد قرآن کریم سخن از عهدی رفته است میان ما بندگان و خدای متعال؛ مانند این آیه که می فرماید: شما به عهدتان وفا کنید تا من هم به عهد خود وفا کنم (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ )[4]؛ اما این عهد چیست و مفاد آن کدام است ؟!

    سوالی است که پاسخ آن را می‌توان در آیات 60 و 61 سوره یس مشاهده کرد.

    در این آیات، متن عهده نامه یاد شده آمده که دربردارنده دو بند اساسی است :

    بند اول آن، عبادت نکردن شیطان است (أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) و بند دوم آن عبادت کردن خداوند یکتای متعال (أَنِ اعْبُدُونی).

    باید دقت کرد که در این آیه انسان‌ها از عبادت شیطان نهی شده اند ؛ منظور از عبادت کردن شیطان، اطاعت او در وسوسه ها و دستورهایی است که از او صادر می شود [5]؛ بنابراین «شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی از وسوسه های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا اطاعت از غیر خداوند و کسانی که خداوند دستور به اطاعت از آن‌ها داده است [6] ممنوع است.


     پیروان شیطان عاقل نیستند
    در روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)[7] و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل نیست.

    در آیه 130 بقره، قرآن کریم کسانی که از عبادت و بندگی خدا رویگردان شدند را سفیه می خواند: وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ: کسی جز افرادی که خود را به سبک مغزی افکنده اند ، از آئین پاک ابراهیم روی گردان نخواهد شد.

    با توجه به آن روایت و این آیه روشن می شود که چرا خداوند متعال در نهی پیروی از شیطان در آیه 62 سوره یس بعد از آنکه دلیل می آورد که او افراد زیادی از شما را گمراه کرد (وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا) می فرماید: پس چرا عقلتان را به کار نمی گیرید؟ (أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)

    که این آیه نیز هم سو با مطالب گذشته، پیروی از شیطان را کاری غیر عاقلانه خوانده، برای همین کسانی که از وسوسه های او پیروی می کنند را به تعقل و به کارگیری از نعمت عقل دعوت می نماید.


    شجره زقوم چه درختی است؟
    سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود که می فرماید: آیا این نعمت‌های جاویدان و لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند ، بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟! (أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ)

    «شجره» همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. [8] اما «زقوم»؛

    در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید : هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟

    در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: محمد صلی الله علیه وآله در آخرت، ما را به اینها می ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آن‌ها داد [9] که در آیات بعد می‌خوانیم.

    در آیات بعد، قرآن کریم به برخی ویژگی‌های این گیاه می پردازد که آن‌ها مایه عذاب و رنج بودن آن برای ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ).

    سپس می‌افزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).

    تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی.


    برای همین در عکس‌هایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوان بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.


    در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! این‌ها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسان‌ها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیش‌تر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است. [10]

    آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پرشدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).  


    پی نوشت ها:
    1.   آیات 15 و 16 سوره فجر به همین موضوع پرداخته است.
    2.   254/ بقره
    3.   34/ توبه
    4.   40/ بقره
    5.   المیزان فی تفسیر القرآن 17/102
    6.    59/ نساء
    7.   کافی 1/11
    8.   تفسیر نمونه 19/70
    9.   لسان العرب 12/269
    10.  ر.ک به تفسیر نمونه 19/72
    اگر می خواهید فشار قبر نداشته باشید بخوانید

     اگر می خواهید قبر فشارتان ندهد بخوانید!!

     مۆمن باید بیم و امیدش به خدا در یک سطح باشد اگر ترسش از عذاب‌های الهی بیش از حد باشد از رحمت خداوند مأیوس می‌شود و به اصطلاح عوام می‌گوید آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب. و از طرفی اگر امیدش به فضل و رحمت الهی بیش از اندازه باشد، امن از مکر الهی پیدا می‌کند و از جانب دیگر سقوط می‌کند و انگیزه‌ای برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمی‌کند در حالی‌که خداوند کریم‌تر از آن است که بندة ضعیف و ذلیل را عذاب کند.
    در نتیجه به هر عمل ناشایستی تن داده و باز دم از فضل و کرم و لطف و رحمت خدا می‌زند در همین راستا حضرت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر اندازه رحمت خدا را می‌دانستید هر آیینه بر آن تکیه می‌کردید و جز اعمال اندکی انجام نمی‌دادید و اگر میزان غضب و خشم خدا را می‌دانستید گمان می‌کردید که دیگر نجات نخواهید یافت.»[۱]
    ولی بنابر فرمایش امام صادق(علیه السلام): «هیچ بنده مومنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهی) و نور امید (به رحمت پروردگار) که اگر هر یک را با دیگر بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود»[۲] یعنی هر دو به یک میزان خواهند بود پس شما دوست عزیز هم به همان میزان که از عذاب الهی بیمناک هستید به فضل و رحمت پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه خود را برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست ندهید و به گناه کبیره یأس از رحمت پروردگار گرفتار نشوید.
    فشار قبر
    انسان عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عوالم دیگری را در پیش‌رو دارد، انسان با مرگ از عالم دنیا به عالم آخرت منتقل می‌شود که عالم آخرت هم ابتدایش عالم برزخ و انتهایش که بعد از برپایی قیامت کبری است بهشت یا دوزخ می‌باشد. یکی از ویژگی‌های عالم برزخ فشار قبر می‌باشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت است بعضی از افراد فشار قبر ندارند و آن‌ها که دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف یکسان نیست و بستگی به اعمال آن‌ها دارد.
    عواملی که موجب فشار قبر می‌شود:
    ۱ـ بداخلاقی
    ۲ـ سخن‌چینی‌، مراعات نکردن طهارت و نجاست و پرهیز نکردن از بول.[۳]
    ۳ـ یاری نکردن مظلوم. در کتاب ثواب الاعمال آمده است که یکی از علمای بنی‌اسرائیل از دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا که او یک بار نماز را (عمداً) بی‌وضو خوانده بود و از کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده بود.[۴]
    ۴ـ ضایع نمودن نعمت‌های الهی: حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «فشار قبر برای مۆمن کفاره تباه نمودن نعمت‌ها از ناحیه اوست.»[۵]
    عواملی که باعث کاهش یا رفع فشار قبر می‌شود:[۶]
    ۱ـ نماز شب و کامل نمودن رکوع: امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که نماز شب بخواند و در قنوت نماز «وتر» هفتاد بار استغفار کند از عذاب قبر پناه داده می‌شود.» و امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد وحشت قبر به او نمی‌رسد.»[۷]
    ۲ـ صدقه و نماز مخصوص[۸].
    ۳ـ نماز وحشت: این نماز بسیاری از مردگان را از عذاب قبر و فشار قبر نجات داده است که حکایات عجیبی در داستان‌های شگفت شهید دستغیب در این باره موجود است که می‌توان به آن مراجعه نمود. [۹]
    ۴ـ حج نمودن: دو روایت است که هر کس چهار مرتبه حج به جا آورد عذاب قبر از او برداشته می‌شود. [۱۰]
    ۵ـ خواندن بعضی از سوره‌های قرآن: امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «هر کس در هر جمعه سوره نساء را تلاوت کند از فشار قبر امان می‌یابد.»[۱۱] سوره‌های زخرف، یاسین، تکاثر و تبارک، نیز در این مورد سفارش شده‌اند.
    ۶- این که مرگ انسان در روز جمعه باشد.
    ۷- نهادن دو چوب تر در کفن میت هنگام دفن.
    ۸- ریختن آب روی قبر.
    امیرمۆمنان علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
    برای پدرت و معلّمت از جایت برخیز اگر چه امیر باشی.
    پی نوشت ها:
    [۱] - میزان الحکمه ۱۰ جلدی، ج ۳، ص ۱۷۸.
    [۲] - بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۵۹.
    [۳] - همان، ج ۷۵، ص ۲۶۵.
    [۴] - ثواب الاعمال، ص ۱۱۱.
    [۵] - بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۱.
    [۶] - با استفاده از کتاب «عالم برزخ در چند قدمی ما» محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات نبوی.
    [۷] - همان، ج ۸۵، ص ۱۰۷.
    [۸] - بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۲۱۹.
    [۹] - حاشیة مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.
    [۱۰] - من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۱۷، روایت ۲۲۰۹، باب ۲.
    [۱۱] - وسایل الشیعه، ج ۷، باب ۵۴، ص ۴۰۹، روایت
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد