وفات جانگداز اسوه مـاندگار مهر و محبت
بـانوی دوم خـانه مـولا علی علیه السـلام
مادر دلسوز یتیمان فاطمه سلام الله علیها
بانوی مرد آفرین ,مادر چهار شهید کربلا
حضرت ام البنین علیه السلام تسلیت بـاد
السلام علیک یا زوجه ولی الله یا ام العباس بن علی ابی طالب یا ام البنین
۱۳ ماه جمادی الثانی سالروز وفات مادریست که در دامنش وفا و ایثار و ادب را پروریده است .
زبان و قلم از وصف این مادر ناتوانند . مادری که ...
مادری
که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق،
که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟مادری که دلش برای همیشه در کنار
«نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانههایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیهالسلام همراهی کرد!
مادری
که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها
اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزهها روایت میکرد!
مادری که حتی کوچههای «مدینه»، مرثیهسرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالیترین سرشت همسریاش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروریاش
مادری که برای همیشه، با نالههای نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سرودههایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا میکند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیهالسلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانیاش را از دست داد!
مادری
که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت
و فریاد «یا حسین»اش را نهتنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا میتوان
شنید!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بینظیرش باد!
روح آسمانیاش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!
چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد
چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد
تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین
مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد
چهار مرتبه شن زارهای ظهر، تنت را
گریستند و تو را داغ های مستمر آمد
چنان گریسته ای روزهای خستگی ات را
که تکّه تکّه خاک بقیع نوحه گر آمد
از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو!
هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد
چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی
چهار بار تو بودیّ و اسب بی پسر آمد
تو کوه بودی و از پشتِ شانه های بلندت
چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد
حسین هدایتی
ام البنین کیست ؟
نامش
فاطمه و کنیهاش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه
یا لیلاست. همسرش علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندانش عباس
علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین
کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در
مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
ولادت ام البنین علیهاالسلام
در
مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت امالبنین اطلاعی در دست نیست و تاریخنگارانْ
سال ولادت او را ثبت نکردهاند، ولی یاد آور شدهاند که تولد پسر بزرگ
ایشان، حضرت ابوالفضل علیهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخی از تاریخنگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین میزنند.
بانویی از تبار دلاوران عرب
تاریخ
گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت امالبنین از دلیران عربِ پیش از
اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْمردیهای فراوانی نقل شده است
که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بودهاند، آنچنان که حاکمان
زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود میآورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ
نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیهالسلام
گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود».
چگونگی انتخاب برای همسری علی علیهالسلام
بعد
از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابیطالب علیهالسلام برادرش
عقیل را ـ که آشنا به علم نسبشناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که
برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان
آورد.
عقیل،
فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در
شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید.
خواستگاری
بعد
از این که عقیل شجرهنامههای اَعراب را بررسی و امالبنین را انتخاب کرد،
حضرت علی علیهالسلام ، او را نزد پدر امالبنین فرستاد. پدرخشنود از این
وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز
با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان
علی بن ابیطالب علیهالسلام برقرار شد.
امام
علی علیهالسلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی
نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
اولین روز زندگی مشترک
روز
اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیهالسلام گذاشت، حسن و
حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب،
به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و
همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
وقتی غمِ زهرا، شد همدم مولا
تو آمدی ای گل، در خانه گلها
بر دربِ حریمِ، کاشانه نشستی
یعنی که کنیزِ، این خانه تو هستی
چرا ام البنین ؟!
فاطمه
کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام ، به
امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده،
او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی
او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در
نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را
آزار ندهد.
حبت بیدریغ به فرزندان زهرا علیهاالسلام
امالبنین
بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان
ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان
خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر
خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
امالبنین
علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر
فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان
میکرد و آن را فریضهای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود،
همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنین علیهاالسلام
ثمره
زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیهالسلام ، چهار پسر
بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را امالبنین، یعنی مادر پسران
میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از:
قمربنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
مادر چهار شهید
با
شهادت چهار فرزند امالبنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به
افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر
بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی
خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیهای
قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر
دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند.
شنیدهام
بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر
دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
مادر عشق و وفا ام البنین
ثانی خیراانسا ام البنین
مکتبت آموزش آزادگی ست
دامنت مهد وفا ام البنین
ای که از نامت جهان سرمست شد
حامل عطر خدا ام البنین
خانه ی حیدر ز نو رونق گرفت
ای پناه مرتضی ام البنین
بانوی این خانه بودن شان توست
ای ادب را تو ادا ام البنین
شیرمردانت حماسه ساختند
مادر کرب و بلا ام البنین
فخر بر عباس بس باشد تو را
تا شوی فخر خد ا ام البنین
بگیر از شب من آفتاب فردا را
نبند روی من آن چشمههای زیبا را
تو گاهواره ماه و ستارهها هستی
خدا به نام تو کرده است آسمانها را
تو در ادامه هاجر به خاک آمدهای
که باز سجده کنی امتحان عظمی را
خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل
که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
چه کردهای که به آغوش مهربانی تو
سپردهاند جگر گوشه های زهرا علیهاالسلام را
بگو چه بر سر بانوی آب آمده است
که باز می شنوم رود رود دریا را
تبر چگونه شکستهست شاخه و برگ تو را
چطور خم شدهای بر زمین، سپیدارا!
بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیهها
حدیث تشنه ترین دستهای صحرا را
از آسمان به زمین آمده است گیسویت
که سربلند کند دختران حوّا را
پانته آ صفایی
مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند
و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»،
سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود
و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت
و تمام غریبانه هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!
مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا،
تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزهها روایت میکرد!
مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای
اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالیترین سرشت
همسری اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری اش.
مادری که برای همیشه، با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود
و سروده هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا میکند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیه السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد
و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت
و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا میتوان شنید!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!
روح آسمانی اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!
خداحافظ، مادر کربلا!
غریبانه می روی؛ می روی تا خاک، غم رفتنت را به
دوش بکشد.دنیایی درد را با خود می بری.
تو مادر پسرانی که در کمتر از یک روز، پرنده شدند.
دامانت، خوابگاه روزهای تنهایی زینب بود.
دست هایت، بوی حسنین را می دهد.
تو آغاز عاشقانه ترین روزهای مادرانه بوده ای.
خاک مرقدت، قدمگاه عاشقان شده است.
کبوترها خاکت را برای شفا می برند.
غیر از تو، کدام زنی را می توانم سراغ بگیرم که زیر
بار این همه داغ، آنی زانویش نلرزیده باشد؟!
اشک روزهای تنهایی ات بیش از آنکه بوی باب الحوایج
بدهد، بوی لب های تشنه حسین علیه السلام را می دهد؛
بوی بی قراری اسارت زینب، بوی دست های بریده قمر بنی هاشم.
تو مادر زیباترین ماه شب چهاردهم دنیایی!
چهار پسرت را قربانی کرده اند و تو شادمانی که سربلند
از امتحان بیرون آمده ای. اسماعیل هایت را به قربانگاه
فرستادی و کوچه را با اشک هایت پشت سرشان آب پاشی
کردی و آه هایت بدرقه راهشان شد.
دلشوره بازگشت کاروان سفر رفته،تابت کرده بود.
عشق در ثانیه های بی قراری ات تپید و گل های
معطر، عطر نفس های تو را شکوفه زدند.
تمام غنچه ها نام تو را با شبنم بر گلبرگ هایشان نوشتند.
نمی دانم خدا تو را کی و کجا آفرید؛
ولی می دانم به بهشت نزدیک تر از فرشته هایی.
نمی دانم خدا تو را در باغ های ازل آفرید
یا روزهای اردیبهشتی بهشت؟
لبخند تو لبریز شادی شدند و نارنج ها، شبیه آفتاب
درخشیدند. دست ها بوی دوستی گرفتند و
خانه ها اندوه را فراموش کردند.
وقتی قدم به خانه کوچک علی گذاشتی، زندگی یک بار دیگر
لبخند زد و عشق، با مهربانی هم قدم شد و بهار،
خزان باغچه را به دست بادهای رهگذر سپرد.
ماهی ها، دریا را برای ابرها سوغات بردند تا یاد
صبوری تو را بر دشت های تشنه لب بگریند.
نام بلند تو را تمام درخت ها می دانند.
تمام آب ها از شرم تو سال های سال لب تشنه
گریسته اند.اندوه تو را آینه آب ها کردند تا یادت
در لحظه لحظه دریاها موج بزند.
صدای رفتنت را تمام باران ها گریه کردند و ماهی ها
مرثیه خواندند و گل های سرخ، از اندوه رفتنت
پرپر شدند و درخت ها از خواب پریدند.
پرستوها، دوازده بند محتشم را به رفتنت گره زدند و باده
ا با نوای «عمان سامانی» هق هق کردند و تو با دنیا،
آرام خداحافظی کردی؛ با اندوه خداحافظی کردی،
با روزهای دوری و دلتنگی خداحافظی کردی و در ناگهانی
از اتفاق، به شهیدانت سلام گفتی، به عزیزان دو
از دستت سلام دادی، به خدا سلام دادی.
تمام آینه ها با تو خداحافظی کردند؛ با لبخندهایت که
زیبایی های بی پایان بودند، خداحافظی کردی.
خداحافظ ای مادر زخم های بزرگ!
خداحافظ ای مادر کربلا!
خداحافظ ای مادر کاروان اسیر! خداحافظ ای....!
عباس محمدی
ام البنین صدایت کنم یا...؟
سلام، مادر شهامت، مادر رشادت و مادر شهادت!
چه نیک آرمیده ای! چقدر آسوده، صورت به خاک نهاده ای!
انگار همین دیروز بود!
علی علیه السلام به عقیل فرمود: برایم از قبیله ای رشید و شجاع، همسری بیاب!
و تو، برگزیده این انتخاب بودی تا قدم به خانه وحی بگذاری
تا سایه مهربانی ات را مادرانه، بر خانه وحی بگسترانی.
که تو هم فاطمه بودی؛ فاطمه ای که می خواست جگر گوشه های بانویش فاطمه علیهاالسلام را پناه باشد!
فاطمه ای که می خواست زینبِ فاطمه علیهاالسلام را مادری کند! فاطمه ای که می خواست حسین فاطمه علیهاالسلام را عاشقانه خدمت کند!
تو آمدی! یعنی باید می آمدی! تا مادر حماسه شوی و حماسه را در دامان خود بپروری.
هنوز تاریخ، لحظه ورودت به خانه وحی را به خاطر دارد!
تو، عروس مهربانی ها و خوبی ها، قدم به خانه نگذاشتی و گفتی: تا دختر بزرگ خانه اجازه نفرماید، وارد نمی شوم.
و این، از بانویی چون تو، دور نبود، که همه تاریخ، به ادب و نجابت و وقار تو سوگند می خورد.
تو آمدی و خاتون مهربان خانه شدی، تا زینب علیهاالسلام ، سنگ صبوری برای درد دل داشته باشد.
تا حسین علیه السلام ، بیش از این، در اندوه کوچه های بنی هاشم، تنها نماند.
تا حسین علیه السلام ... آه! همه می دانند که تو چقدر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را دوست می داشتی.
آن
قدر، به فرزندان بانویت فاطمه علیهاالسلام ، عشق داشتی که به مولایت علی
علیه السلام گفتی: مولا! دیگر مرا فاطمه خطاب نکنید؛ به خدا تاب اندوه
کودکان بانو را ندارم؛ نام فاطمه علیهاالسلام دل زینب را به درد می آورد. و
آنوقت تو شدی ام البنین؛ مادر سروهای آزاده!
تو
آمدی تا نوری دیگر از خانه علی علیه السلام ساطع شود و شعاعش، همه هستی را
به تماشا بخواند. با تو، نور علی نور، تحقق یافت و ماه بنی هاشم، قمر
منظومه ولایت گردید و به حق، تو لایق این ماه بودی.
ام البنین!
اینک تو مادر پسری هستی که قرار است علمدار کربلا باشد و ساقی گل های محمدی صلی الله علیه و آله وسلم .
تو مادرِ آفتابی شدی، که قرار است، تمام عالم در سایه امن، بیاساید. و به راستی که فقط تو لایق این ماه بودی!
مگر می شود از تو نگفت؟
مگر می شود از آن همه عظمت حرفی نزد؟!
وقتی خبر شهادتِ پسرت را، امیدت را و نور چشمت را شنیدی، گفتی: پسرم فدای حسین فاطمه! سلام بر تو، مادر وفا، مادر ادب و مادر عشق!
ام البنین!
خدیجه پنجی
خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد
نخواست او که بپرسد جه شد ابالفضلش
سوال بود برایش ...حسین سر دارد ؟
براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه
به روی آینه اش گرد از سفر دارد
تمام واقعه این بود : بین نخلستان
جماعتی سر حمله به یک نفر دارد
تمام قامت او را به باد می دهد و
بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد
شهید می شود عباس نه !...حسین دمی
که جان سپردن عباس را نظر دارد
گذشت واقعه اما تصورش باقیست
هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد
زسمت علقمه سمت خیام می آید
چرا که پیکر عباس درد سر دارد
ز ضربه های عجیب و غریب بی رحمی
که قصد بی ادبی با سر قمر دارد
شنید ، ام بنین ، گفت : نام من این نیست
چرا که " ام بنین ...لا اقل پسر دارد
مجتبی کرمی
درود بر تو ای کسی که عزیز حضرت زهرا بودی
سلام بر تو ای مادر ماههای درخشان ،
ای فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب که لقب داده شدی
( از طرف حضرت علی ) به ام البنین ( مادر پسران )
و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
خدا و پیامبرش را گواه می گیرم که همانا تو با اهدای فرزندانت
و قربانی کردن آنها در راه آرمانهای حسین علیه السلام جهاد نمودی؛
و بندگی خدا را با تحت ولایت قرار گرفتن امامان معصوم
با خلوص کامل به جا آوردی و بر آن مصیبت جانکاه و عظیم ( که برای فرزندانت اتفاق افتاد )
صبر نمودی چرا که آنرا در پیشگاه حضرت حق می دانستی
و همواره در سختی ها و شدائد ، امام علی بن ابی طالب را یاری می کردی
و همواره در نهایت اطاعت و وفاء نسبت به این خاندان بودی .
وهمانا تو به خوبی کفالت و خدمتگزاری در خانه ی علی را عهده دار شدی
و با حفظ و نگهداری دو یادگار زهرای اطهر – امام حسن و امام حسین –
امانت بسیار بزرگ خدا را ادا کردی و حجت های خدا را برگزیده
و در راه به ثمر نشستن اهداف آنها تلاش نمودی .
و در خدمتگزاری به فرزندان رسول خدا سعی و تلاش نمودی
در حالیکه نسبت به ایشان معرفت کامل داشته
و به صدق گفتارشان یقین داشتی و در نهایت مهربانی و دلسوزی
نسبت به ایشان بودی و برگزیدی هواخواهی ایشان را .
و فرزندان رسول خدا را بیشتر از فرزندان سعادتمند خودت دوست می داشتی
و محبت نسبت به ایشان را در محبت نسبت به اولاد خودت ، ترجیح می دادی .
پس درود خدا در هر لحظه از شبانه روز بر تو باد .