درد،
تمام وجود خدیجه را دربرگرفته است. آن چه بر درد او می افزاید، زخم
زبانهایی است که زنان قریش در پاسخ او، بر او وارد آوردهاند. حالا مادر
اسلام، زیر سقف خانه، تنها و بیسامان نشسته و از درد به خود می پیچد. نمی
داند کدام درد بر او سختتر آمده است. این درد، یا درد سرزنشهای
مردم؟!...........
به بانگ بلند بر آسمان صافی آبی رنگ نوا سرداده اند . بشیری در گوش فلک آواز بشارت می خواند که هان باخبر باش که مولودی در راه است! مدح و ستایش آن خدایی را که از هیچ آدمی آفرید و از آن بنی آدم را و سپس جانشین خود گردانید آنان را در زمین تا اشرفی باشند، بر تمام مخلوقات . ..........
ویا
فرشته ای بود در سیمای آدمیان، فرشته ای که از بارگاه الوهیت به سرزمین
انسانها قدم نهاد... تا پاکی وصفای اسمان را تجسم دهد. تا از روزنه وجود
خویش دریچه ای خوش منظر به سوی بهشت خدا باز کند. تا تمام زیبائی های بهشت
را یکجا بر صفحه زندگی خود ترسیم نماید. تا نقش بدیع فضیلت وطهارت را در
برابر چشم آدمیزادگان قرار دهد. ..........
این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت.
شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری می کنند که باردرخت نبوت را برگیرند.
ناگهان گل های وجود شکوفا شده به عطر افشانی می پردازند.......
طرح گل فاطمه را ریخته کوثر و یاسین به هم آمیخته
غنچه طاها که ز یاسین زده شعله به جان گل و نسرین زده
دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد. مدینه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز
بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند..........
امشب; شــب ولادت زهرای اطهر است
کز نور طلعتش همه عالم منور است
خورشیـــد طالـع است به دامان مصطفی
کز مقدمش ستاره اسلام ازهر است
صدای رویش گل به گوش میرسد و نوای دلنشین پرندگان همه جا را فراگرفته است.
طبیعت قدم بهار را بر چشم نهاده و همة زیورهایش را به کار گرفته است تا جمال خویش بنماید.
سختی و سردی یخهایی که کوهها را در زمستان به انجماد زندانی کرده بودند اینک در برابر صدای ریزش چشمهسارها و رودها بیمعنی شدهاند........
از شخصیت فاطمه
سخن گفتن بسیار دشوار است.فاطمه یک زن بود ، آنچنان که اسلام می خواهد که
زن باشد.تصویر سیمای او را پیامبر ، خود رسم کرده بود و او را در کوره های
سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب
ساخته بود.
وی در همه ابعاد گوناگون ((زن بودن)) نمونه شده بود......
از کرانه کوثر
فاطمه! ای گلواژه آفرینش!
کجا زبان ما را رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکرتو آریم، و کجا توان قلم بود که نقش حسن تو نویسد و کدام آینه است که درخشش نور تو را بتاباند.
فاطمه! ای بزرگ بانو!
ای نام تو، جامع کمالاتت که گویای عصمت آتش سوز توست. ای آن که دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد. ای آن که مهر رخت، خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است؛ چرا که جهان بانوان را تو سروری. ای آن که شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشیده ای. ای آن که بر گرده گیتی، دوریحانه مصطفی (ص) را مادری، پس نقش آفرین کربلای تویی؛ آری .........
وفاطمه ...آمد و اینگونه ماه شد
روزی در ابطح پیامبر نشسته آمد ازطرف خدا آن فرشته
جبرئیل بود امین وحی آورده بود بهرپیامبروحی
فاطمه آیینه ی حیدر نماست فاش بگو: فاطمه شیر خداست
چیست در آینده حیرت فزا ؟ یکد ل طوفانی غیرت فزا
آمد... و واژگان نور میان کلام جهانیان جان گرفت و آسمان عشق در میان دوستان ایمان، باران آمد.... و هرم حضور آفتابیاش سلام و صلوات را مهمان چشمان عاشقان کرد و حضور و رایحه سبز ایمان را تکرار ،....
آن روزها که مرا در حرا با خدا خلوتی دوست داشتنی بود، جبرئیل؛ این قاصد میان عاشق و معشوق، این رابط میان عابد و معبود، این ملک خوب و پاک و صمیمی، این امین رازهای من و پیامهای خداوند، پیام آورد که معبود، چهل شبانه روز تو را میخواند، یک خلوت مدام چهل روزه از تو میطلبد...
«فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَه بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ؛1 پس چون از آن درخت خوردند، زشتی هایشان برایشان آشکار شد؛ پس بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند».
درخت ها، سایه در سایه، چتر در چتر، جوی ها دل در هم، بوته ها سر در سر... و ما رد شدیم.
مرغ ها، ترانه در ترانه، رودها زمزمه در زمزمه، بادها های در هو... و ما رد شدیم.
فرشته ها بال در بال، حوری ها دامن در دامن... و ما رد شدیم...........
آسمان میخندد. زمین پایکوبی میکند. در زمین و آسمان هنگامهای برپاست. آسمانیان سردرگوش هم گذاشته، با شادی و سرور، سرود مقدم دلدار را زمزمه میکنند. ملائک زمان و زمین را گلباران میکنند. از خانه خدیجه نوری میدرخشد که عالم را روشن کرده است. فرشتگان صف به صف ایستادهاند تا......
نامکشوف ترین نام، دلخوشی پیوسته پیامبر(ص)!
پیش از خلقت تو بودی، که چکیده ی وجود خدایی در ذات هستی!
آدم7 در مقابل نور وجودت به سجده درآمد و علم آموزی نمود و آن گاه، به نور کلمات وجودت از سرگردانی نجات یافت! ..........
عطر شورانگیز غزل ها طرحی از عطر توست; جلوه ی آینه ها از تصویر توست که در سینه دارند، بهار با همه دلبری اش، تمام زیبایی اش را از تو وام می گیرد .
بانوی سپید شعر من! . . . ملایک، بال در بال، گستره ی آسمان را برای قدوم تو مهیا کرده اند . برگ های تمام درختان به یمن دیدار تو سبز گشتند و سبزی و طراوت را به جهان تقدیم کردند . پیچکان عاشق با هر نگاه لبریز از آینه ات عاشقانه می پیچند و بالا می روند . . . .
ای زمین گوش بسپار ، صدای هلهله می آید . از اوج آسمان ها ، صدای پایکوبی و شادی شنیده می شود . بوی بهترین عطرهای بهشتی فضا را آکنده است. ملائک ، صف به صف در انتظارند و سبد های گل در دست ، چشم انتظار ورود تک گل باغ آفرینش اند. همه شادند. راهش را با گل های بهشتی آزین بسته اند . فرش قدومش ،بال ملائک وچراغ راهش نور الهی است......
این فرشته زمینى پاک که سرور دل خسته و بى رمق رسول خداست; برگزیده اى است از میان تمام مخلوقات حضرتش. که آغاز آفرینش او, حکایتى ناپیداست. ژرف و عمیق. آنسان که بى شک, اعتکاف چهل روزه رسول اکرم این بار نیز معجزه اى دیگر در بر دارد. جایگاه رفیع و منیع او در بارگاه الهى, غیر قابل ترجمه است. ...
در و دیوار مکه را آیینه بندان کنید . آسمان مکه ار ستاره باران کنید . از عرش تافرش را با گل های یاس بیارایید . امشب خانه محمد ( صلی الله علیه و آله) میهمانی کوچک از آسمان دارد . میهمانی که قدومش از خاک تا افلاک را نورافشان کرده است . میهمانی که همچون شهاب شب تاریک جاهلیت را می شکفد . و در آغوش پرمهر محمد ( صلی الله علیه و آله) جای می گیرد . ...............
ماه
ها از رویش جوانه های بی حصار «هست شدن»ها گذشته است. زمان از سالی می
گذرد که واپسین دعوت های دور از چشم نامأنوسانِ روشنی تمام شده است؛ حالا
همه از کنار هر گمان بی صدایی هم که رد می شوند، می دانند تو در زوایای
پنهان و آشکار گمان های تشنه مردم نشسته ای، حالا خدا فرمانِ تازه ای برای
پیامبرش دارد، فرمانی که پیش از آنکه بر بال کبوتران تبسم نشین به تو ابلاغ
شود، رؤیای آرامشی را در اعماق کائنات رقم زده و باعث شده است تا ساکنان
آسمان پیشاپیش، حوالیِ حلولِ کسی در زمین به هلهله بنشینند؛ کسی که مضمون
شفاف بهانه آفرینش است:....
و فاطمه آمد...تا زیبایی ، زیبا شود...محبت ، عاطفه آغاز شود...و فاطمه آمد تا...
علی ، حیدرشود، کرارشود... وفاطمه آمد تا ...
کوثر زاینده نور شب نزول بهشت بی تابی نکن خدیجه
میلاد کوثر شنید گوش دلم مژده از ولادت زهرا(س)
میلادش تولد بهاراست ؛ تولد آب است و تولد هر چه پاکی و زلالی . میلادش از هر سو رحمت است. از آن جهت که ادامه ی راه انبیاست. فاطمه ( س) امتداد راه انبیاست. اگر او نبود، طریق انبیا ابتر می ماند و این سلسله ی پیوسته به بن بست می رسید. ...
خلقت آفرینش بنام فاطمه..
بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشنتر شد، تا نشانهای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهرهها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر ....
دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد مکه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز، بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.دروازه های آسمان گشوده می شود و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.....
امشب; شب ولادت زهرای علیها السلام اطهر است کز نور طلعتش همه عالم منور است
خورشید طالع است به دامان مصطفی صلی الله علیه و آله کز مقدمش ستاره اسلام ازهر است
اینکه حضرت فاطمه، بانوى بانوان جهان و سرور عالم به شمار آمده است، حکایت از فضائل بى شمار و مقام والاى او دارد.راویان، در مجموعه هاى حدیثى، احادیث فضائل او را گرد آورده اند،مؤلفان، در ترسیم شخصیت آن کوثر بى نظیر، کتاب ها نوشته اند،....
ای لیلی مجنون وجود!
خاک وجود ما، با شبنم عشق تو گل شد و درخت آفرینش به شوق تو گل کرد!.....
مهرداد اوستا
حضرت فاطمه زهرا(س)
اقبال مىگوید: زنان مسلمان باید سیرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامى رسول خدا(ص) را دستورالعمل و سرمشق خود سازند، به حجاب و عفاف گرایند و از خودنمایى و بىبند و بارى زنان غربى احتراز جویند، زیرا زهرا (س) به عنوان دختر و همسر ایده آل و مادر نمونه شایسته هرگونه تقدیر و تحسین است.........
مادریازده خورشید..آمدی و بر زمین ...بشارت میلاد...لبخند تو..
این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت. شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری می کنند که باردرخت نبوت را برگیرند. ......
برایحضرتزهرا(س)
.... فاطمه
شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ
بشارت باد بر اهالی زمین
که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است!
شعر آیت الله العظمی وحید خراسانی
درباره حضرت فاطمه زهرا(س)