امام حسین علیه السلام صبح روز عاشوراء که مصادف با جمعه بود، بعد از نماز صبح ، پس از سخنان کوتاهى به یارانش ، ایشان را براى نبرد در میدان ، آرایش نظامى داد، عمر بن سعد نیز با لشکر سى هزار نفرى به میدان آمد.
حضرت باز هم برای مردم سخنرانی کرد بلکه کسی از آنها هدایت شود، از مقام خود گفت و از نسبش با ختم رسل، از نامه های آنها ، از زشتی بنی امیه و ... اما گوش نسپردند حضرت فرمود:
اى مردم ! هلاک و اندوه بر شما باد؛ ما را براى فریادرسى خودتان خواندید و ما شتابان آمدیم شما شمشیرى را که براى ما بر عهده شما بود، علیه ما به کار گرفتید... واى بر شما! چرا آنگاه که شمشیرها در نیام و دل ها آرام بود، ما را رها نکردید... به خدا قسم ، این نیرنگى است که از دیر زمان در شماست .
هان ؛ این زنازاده فرزند مرا بر سر دو راهى ، شمشیر و مبارزه و ذلت و خوارى قرار داده است و هیهات که ما تن به ذلت دهیم ؛ خدا و رسولش و مردم با ایمان و دامان پاک و پاکیزه (که ما را پرورانده است .) و مردم غیرتمند و به دور از ذلت ، هرگز به ما اجازه نمى دهند که فرمانبرى فرومایگان را بر کشته شدن شرافتمندانه برگزینیم ...
عمر بن سعد تیرى بیافکند و گفت :نزد امیر گواه باشید که اولین تیر را من به سوى آنان رها کردم .
و به دنبال این تیر از ناحیه دشمن چون بارش باران بر یاران عشق فرود مى آمد.در اینحال حضرت به اصحابش فرمود:
رحمت خداى شما را در بر گیرد؛ آماده مرگ شوید که چاره اى جز آن نیست ؛ این تیرها فرستاده این مردم به سوى شماست .
حضرت بار دیگر به امید نجات یافتن آن نابکاران از شقاوت فریاد برآورد: آیا فریادرسى هست که از براى رضاى پروردگار به فریاد ما برسد؟ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، شرّ دشمنان را دفع نماید؟
در این هنگام حُرّ بن یزید ریاحى رو به سوى عمرسعد پلید آورد و فرمود: آیا با این مظلوم جنگ خواهى کرد؟عمرسعد گفت : به خدا قسم ، جنگى خواهم نمود که آسانترین مرحله اش این باشد که سرها از بدنها به پرواز در آید و دستها از تن ها بیفتد. راوى گفته که حرّ بعد از شنیدن این سخن ، به گوشه اى رفت و از یاران خود کناره گرفت و در مکانى دور از آنها بایستاد و بدنش به لرزه در آمد. عاقبت تصمیم خود را گرفت مرکب به جانب امام راند و به دست ایشان توبه کرد . و سپس رو به جانب میدان نبرد نهاد و جزء اولین شهدای راه پسر فاطمه سلام الله علیهما گردید.
یکایک اصحاب امام شهید می شدند و بعد نوبت به بنی هاشم رسید.
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
از آن یاران عشق و از خاندان او چه می توان نوشت از وهب، حر، زهیر، مسلم بن عوسجه، نافع بن هلال، حبیب بن مظاهر و ... از علی اکبر ، قاسم، عون، جعفر، ، عباس، علی اصغر ، عبدالله بن حسن مگر نوشتن آسان است...
هرکدام حماسه ای آفریدند، هرکدام را آفرین دیگر بر احسن الخالقین بلند می شد، هرکدام عشق را آبرویی دوباره بخشیدند، هرکدام به شکلی وفای خود ثابت کردند، هرکدام را حسین عاشقانه ای می سرود، هرکدام به نحوی دل از زمینیان و اسمانیان می ربودند، هرکدام ستاره ای شدند در آسمان تیره ظلم و خفقان، هرکدام جوری قلم را عاجز کردند از شرحشان ...
سپس حضرت تنها و بى یاور وارد میدان نبرد شد و پیوسته به دشمن مى تاخت بر میمنه و میسره حمله می نمود و مى فرمود:
مرگ برتر از پذیرش ننگ و ذلت و ذلت بهتر از آتش جهنم است .
من حسین بن على هستم ؛ قسم خوردم که سر ذلت فرود نیاورم .
از خانواده پدرم حمایت کرده و در راه آیین پیامبر کشته مى شوم .
بعضی روات گفته اند: به خدا قسم ندیدم مردی را که لشکرهای بسیار او را احاطه کرده باشند و یاران و فرزندان او را همه کشته باشند و اهل بیت او را محصور و مستاصل ساخته باشند، شجاع تر و قوی القلب تر از حسین بن علی علیه السلام. تمام این مصائب او را جمع بود به علاوه تشنگی و کثرت حرارت و زیادی جراحت . با این حال گرد اضطراب و اضطرار بر دامن وقار او ننشسته بود. و از شجاعت او نکاسته بود.
او بود که بر آن لشکر انبوه حمله می برد سپس آن امام بى یار در مرکز خونین قرار گرفت و فرمود:« لا حول و لا قوة الا بالله » امام علیه السلام همچنان با آنها جنگید تا آنکه لشکر شیطان حایل گردید در میان آن حضرت و حرم مطهر رسول پروردگار عالمیان و نزدیک به خیمه ها و سراپرده ها رسیدند، پس آن معدن غیرت الله ، فریاد بر گروه دین تباه ، زد که : ((ویحکم ...))؛ اى پیروان آل ابوسفیان ! اگر شما را دین نیست و از عذاب روز قیامت ترس ندارید، پس در دنیا خود از جمله آزاد مردان باشید. و رجوع به حسب هاى خود نمایید چنانکه گمان دارید اگر شما از عرب هستید.
شمر پلید فریاد زد که اى فرزند فاطمه زهرا علیه السّلام چه مى گویى ؟
امام علیه السّلام فرمود: مى گویم من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ دارید و زنان را گناهى نیست ، پس این سر کشان و جاهلان و یاغیان خود را نگذارید متعرض حرم من شوند مادامى که من در حال حیاتم
شمر گفت : این حاجت تو رواست اى پسر فاطمه ! پس آن جماعت بى دین همگى قصد امام مبین نمودند و آن فرزند اسدالله حمله برگروه اشقیا، نمود و آنان حمله به سوى آن مظلوم آوردند، تا آنکه هفتاد و دو زخم بر بدن شریفش وارد گردید. امام علیه السّلام ساعتى بایستاد که استراحت نماید و از صدمه قتال ، ضعف بر جنابش مستولى شده بود پس در همان حال که آن حضرت ایستاده بود، سنگى از جانب دشمنان بر پیشانى مبارکش اصابت نمود و خون جارى گشت ، امام جامع خود را گرفت که خون را از پیشانى شریف پاک نماید تیرى سه شعبه به جانب حضرت آمد و آن تیر بر قلبش که مخزن علم الهى بود نشست !
حضرت فرمود: « بِسْمِ اللّه وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ »سپس مبارک به سوى آسمان بلند نمود و گفت : خداوندا! تو مى دانى که این گروه مى کشند آن کسى را که نیست بر روى زمین فرزند دختر پیغمبرى به غیر او.
مگر می شود بعد ازین را هم نوشت ، مگر می شود از گودی قتله گاه گفت مگر دلی طاقت گفتنش را دارد مگر دلی طاقتی شنیدنش را می تواند؟ کدام قلم یاراست شرح حال حسین بنگارد؟ مگر توان شرح و مدح آن هفتاد و دو یار او بود که اینک بشود او را وصف کرد.
در لهوف آمده که از قول امام صادق علیه السلام روایت می نماید:
در اینحال فرشتگان درگاه الهى گریه سر دادند و گفتند: پروردگارا! این حسین ، برگزیده تو و فرزند دخت پیغمبرت تست .
حق متعال حضرت قائم آل محمد (عج ) را به ایشان نمایاند و فرمود:
به دست این ، انتقام خواهم گرفت.
و اما سخنان حضرت ابولفضل عباس در مکه در باره امام حسین علیه السلام
عجیب نیست صادق آل محمد علیهم السلام تو را نافذ در بصیرت خوانده است عجیب نیست کمر ارباب خم شد با شهادت تو
عجیب است که کسانی که زیبایی ظاهر تو را ندیده اند از زیبایی باطن تو چشم پوشیده و تمام تمرکز خود را بر چشم و ابروی تو قرار داده اند.
کاش یک نفر پیدا شود و قلب زیبای تو را نشان مردم دهد و چه سندی بهتر از عملکرد تو و چه مدرکی زیباتر از خطبه ی تو در مکه قبل از هجرت حسینی آن زمان که فرمودی:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت اللهالحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیُّهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریَّه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیَّه وَ اَسرارُهُ العِلّیَّه وَاختِبارُهُ البَریَّه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یَمشیَ لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یَستَلِمُ یَدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیَّةُ مَولایَ مَجبُولَةً مِن مَشیَّهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیَران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یَلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیَّة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیَّهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَیِّد البَریّاتِ دونَ الحَیَوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ
الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحیُ
وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی
بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی
قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی
اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیّکُم وَ لا
یُمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیّاً وَ کَیفَ یُمکِنُ لَکُم
قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیّاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی
وَاضرِبُوا عُنُقی لِیَحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ
بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی
اَجدادکُم.
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش[منظور امام حسین (ع) است] مشرّف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان[حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش[حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات[هستند].
هیهات بنگرید به کسی که شراب می نوشد[مراد یزید ملعون است] و به کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ و به کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] و به کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است[مراد یزید ملعون است]؛ و به کسی که در خانه اش نزول آیات[نشانه ها] و[آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و[این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام.
بیایید تا به راهش[راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان[که قصد کشتن پیامبر(ص)را داشتند] باد.
مطالب مرتبط با یل ام البنین، علمدار امام حسین را بخوانید