از اشک عزا دیده ها دریاست
ماتم جواد یا غم زهراست
در حجره ى غم جان دهد مظلوم
فرزند رضا حجت معصوم
مى رسد به گوش ناله ى مغموم
این زمزمه ى غربت مولاست
زهر ستم و خصم بد بنیاد
زد به خرمنش شعله ى بیداد
مرغ حق چرا از نفس افتاد
تشنه لب چرا کوثر طاهاست
یارو همدمش دشمن جانش
ظلم آشکار زهر پنهانش
آتش زده بر جان سوزانش
این نه همسر است خصم بى پروا است
این نور خداست آخر ام الفضل
این ابن الرضاست آخر ام الفضل
خون دل از رخساره اش پیداست
از زهر و عطش در دلش غوغاست
نهمین ستاره ی روشن، قصد دیاری دور میکند و از همه سو
شهردر خاکسترِ عزا غوطه میخورد
آسمان، مچاله میشود و بر خاک میافتد و ستاره ها تک تک
خاموشیِ خویش را تجربه میکنند
تمام پنجره ها راه باز شدن را از یاد برده اند و گامهای
خسته، راهی راهی دور میشوند. سیاه پوشان عزادار بر سر میکوبند
و اشک میریزند و نفسها، بریده بریده از سینه سر بر میآورند
کبوتران سربریده در خون میچرخند و بال میگیرند و هنوز
خاک بوی بهاره ای پرپر میدهد. گلدسته های بالا آمده از راستای
خاک، خورشید را به زمین میکشانند و حرم، در منشوری از رنگهای
آسمانی غرق میشود و صدای ضجه های پی در پی، خوابِ آرام شهر را میشکند
دستی کجاست تا آسمان را بر سر بکوبد و زمین و زمان را در هم بریزد؟
دستی کجاست تا دهانِ باز دقایق را از خاک ندامت پر کند؟
دستی کجاست تا گیسوی پریشانِ باد را در مشت
بفشارد و چنگ بر چهرهی خاک بکشد؟
این پیکر ملکوتی کیست که در شهر تشییع میشود و همراه
با دردهای نهانی، از اعماق شب فریاد بر میآورد؟
این سرشانه های کیست که زیر بار اندوه، رنگین
کمانهای سوخته را تا آسمان عروج میدهد؟
شمع های سوخته، دعاهای مستجاب شده، چشم انداز اشکهای ریخته
و تنهایی ممتد، همه و همه سرآغاز یک شب تا
همیشه ماندگار و تاریک را نشان میدهد
بهار در شاخه های خشک درختان جان میدهد و پاییز رو به رسیدن است
برگریزان همیشه ی تاریخ همراه با یک شب طولانی آغاز میشود
صدای ضجّهی شهر، گوش تاریخ را کر خواهد کرد و دستی نیست
تا این صفحه ی عزادار را ورق بزند؛
صفحه ای از تاریخ که در تاریکی شب ورق میخورد، صفحه ای که در آن
شکوفه های نشکفته در دستهای باد پرپر میشوند، صفحهای که در آن
ستاره ها یک به یک راهی دیاری دور میشوند؛
و این نهمین ستاره ی در حال عروج است
سلام ما به رخ انور امام جواد
درود ما، به تن اطهر امام جواد
غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود
کسى به وادى غم، یاور امام جواد
ز آتش ستم خصم، آب شد تن او
به خاک حجره بود، بستر امام جواد
کسى نبود، به بالین آن امام همام
به غیر همسر بد اختر امام جواد
چه ظلم ها که به حقش، نکرد ام الفضل
نگر، به دشمنى همسر امام جواد
به خشکى لب لعلش، نریخت آب کسى
به غیر دیده ى او خون تر امام جواد
به روى خاک، چو پروانه شد فدا و دریغ
چو شمع آب شده، پیکر امام جواد
فغان که آتش زهر ستم، به فصل شباب
شرر فکند، ز پا تا سر امام جواد
شاعر: محسن حافظ
ای رعناترین شاخسار امامت، ای آغازی بر اعجازی دیگر
از خاندان ولایت، ای امام مهربانی
وقتی اندوهای بزرگ تو را ترسیم می کنم
تصویری از غم بر قلبم سایه می افکند
و بغض گلوگیر صدایم می شود
متحیّرم که کدام اندوه تو را بسرایم و کدام غصه تو را قصد کنم؟
از قلب های حقیری بگویم که شکوه تو را باور نداشتند؛
از نیرنگ دنیا پرستانی که حضور بلند تو را تاب نمی آوردند؛
از ذهن های پوچی که به بی کرانی دانش تو راه نبردند
یا از جهالت مردمانی که روح بزرگ تو را می آزاردند
و از همسری که خائنانه زهر جفا در کامت فرو ریخت
امشب دردی به وسعت همه داغ های تو و جودم را
فراگرفته است و من در حصار این همه اندوه، مویه هایم
را به پابوسی مظلومیت و اشک هایم را بر ضریح
غربتت نثار می کنم، ای خلاصه خوبی ها
هیچ غروبی به غمرنگی غروب وجود مردان خدا نیست؛
آن گاه که سر آسوده بر روی خاک می گذارند
و شام تیره ای برای آدمیان، می سازند
هنوز زمین، جان نگرفته باید بی تابی کند و غروب
خون رنگ خورشید را به نظاره پردازد
ای حجت نهم! افسوس که روزگار، تنها بیست و پنج سال
با تو سر سازگاری داشت و بیست و پنج بهار از عمر تو را برتابید
تقدیر آن بود که حتی در خانه ات نیز غریب باشی و با هم دستی
«ام الفضل» ـ همسرت ـ زهر بنوشی و مسموم شوی
ولی نه آن غربت دردناکی که برایت درست کرده اند و
نه آن زهری که به تو داده اند، هیچ کدام نتوانست
امتداد خط سبز تو را که بر صحیفه هستی کشیده ای، پاک کنند
گرچه زمین، حوصله بزرگی تو را نداشت و ظرف روزگار
گنجایش حضور دریا گونه ات را؛
سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها
با رسیدن به دریا، آرام می گیرد
کدام جان است که تو را بشناسد و اینک
در هوای کاظمین تو نسوزد؟
سید محمود طاهری
سلام بر جواد الائمه
امام جوان! درود بر لحظه های شفافی که با تو خواهند بود
و مسیری که از عطر کلمات مقدست سرمست می شود؛
از 195 تا 220 هجری قمری
درود بر دانایی متجلی در بزرگ و کوچک اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله
سلام بر این نور واحد که بی تغییر، در کالبد دوازده پیکر مطهر جاری شد
تکلم کن تا تاریخ، دوباره از شگفتی، مات بماند
- چگونه کودکی هشت ساله، این چنین تمام ذرات را متبرک
می کند و تمام تفسیر کتاب آسمانی در قلب او متلاطم است؟
تکلم کن، تا یحیی بن ذکریا متولد شود؛ با شباهتی
بی همتا با جوادالائمه علیه السلام ؛
«یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً»
محمد علی کعبی
در محفل سوگ تو، اشک ها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان می روند،
لحظه ها به انتظار دیدار جمالِ دل آرایت در بغضِ ثانیه ها می تپند
گل های سجّاده ات، محراب را بوسه می زنند
جبرییل، چون شمع، بیقرارانه می سوزد و صدایِ گریه های مداوم
در و دیوار را غرق در ماتم می کند
پله پله تا خدا رفتنت را ستاره ها در گوش زمین نجوا کردند؛
آن گاه که عرش، تو را در هاله ای از نور، به سوی معراج دل باختگان بُرد
جواد الائمه! بعد از تو، دنیا سرگردان است و شادمانی رنگ باخته
شهادت به مقامِ والایت غبطه می خورد و دل های سوگوار
جز اشک و آه، حرفی ندارند
شانه های آسمان، از یاد آوری سیمای روحانی ات می لرزد
و بغضِ ناشناخته ای گلوی زمین را می فشارد
و دوریِ تو، چونان رعد، افلاک را به آتش می کشد مولا جان
بی تو، روح تشنه ی هستی، با کدامین زمزم سیراب شوند
و ضمیرهای مشتاق با شمیمِ کدامین نسیم رحمت، آکنده از روحِ عبادت گردند؟
افسوس که از بارِ سنگین مظلومیتِ تو آینه ی زمان در هم شکست
و کشتیِ ایثار و گذشت، در دریایِ وجود تو به اشک نشست
ای که دعایت در سحرگاهانِ نیایش موجب نزول برکات است
و عبادتت در دلِ شب هایِ اِستغاثه، مایه ی پراکندگی نفحات قدسی
محراب خالی، اشک های آسمان و بغض فرو خورده ی افلاکیان
بهانه ی سوگوارای داغداران تو است
چه آرام و سبک بال پرگشودی، ای مرغ زخم خورده آشیانه عشق
داغ فراق تو را چگونه در تصور آوریم که بی تو
زندگی کردن و زنده ماندن مایه شرمساری است
ای حجت الهی و ای امام مهربانی ها، هجران تو،
غروب همه خوبی هاست و پروازت، آغاز
صحیفه درد و رنج در دل شیعیان
ای لاله داغدار مدینه، از کنار تربت پاک پیامبر و جگرِ
پاره پاره مجتبی و دل داغدار صادَقیْن و قبر
ناپیدای پهلو شکسته تاریخ رفتی
تا در جوار امن الهی بیاسایی و از تنگنای ظلمت دنیا رها گردی
اینک، ماییم و شام تیره جدایی از تو و گرد غم و اندوه
که بر می فشانیم و این همه، چاره درد فراق تو نتواند بود
ای مظلوم غریب، رهایی گوارایت؛ ولی، التماس دیدگان ما
را در غربت تنهایی خاکدان دنیا بی پاسخ مگذار
و ما را نیز که مدّعیان محبت تواییم
در جوار خویش جایگاهی کرامت فرما
ای ماه مهربان آسمان جود و کرامت
وقت رفتن به کنارت پدری می خواهی
وقت پرواز شده بال و پری می خواهی
پدرت نیست کمی آب به دستت بدهد
پسرت نیست می ناب به دستت بدهد
همسرت هست ولی رحم ندارد و دلت
ابر غم نیست کمی آب ببارد و دلت
دست و پا میزنی و همسر تو می خندد
حق صدا میزنی و همسر تو می خندد
اینقدر سر به در حجره نزن آه نکش
اینقدر از ته دل ناله ی اُمّاه نکش
چقدر تلخ به کامت جگرت می ریزد
بعد تو غصه به روی پسرت می ریزد
چقدر آب به پیش نظرت ریخت زمین
چقدر آه ز چشمان ترت ریخت زمین
به خداوند قسم اشک تو از غربت نیست
اثر زهر دلیل همه ی هجرت نیست
غصه مرد غریبی به همه ات ریخته است
غصه روی خضیبی به همه ات ریخته است
کاش بودی و به جدّت کمکی می کردی
کاش بودی و کمی قافله طی می کردی
بین گودال به جان بدنش افتادند
نیزه ها سخت به جان دهنش افتادند
تو هم آقا شبیه شاه زمین افتادی
شبیه سایه ی یک ماه زمین افتادی
پیکرت بی کفن افتاد شبیه اش امّا
فاطمه پیش تو جان داد شبیه اش امّا
شکر حق نیزه نیامد دهنت را ببرد
شکر حق چکمه نیامد بدنت را ببرد
تو برو عیب ندارد پسری می آید
شب نمی ماند وآخر سحری می آید
شاعر : علی حسینی
قال الامام امام محمد التقی الجوادعلیه السلام
عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ
وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ
وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أُنْسٌ فِى الْغُرْبَة
حلیة الأبرار، جلد 4، صفحه 599
بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، زیرا فراگیرى آن واجب
و بحث پیرامون آن مستحب و سودمند است. علم ارتباط
میان دوستان و برادران، نشانه مروّت و جوانمردى
تحفه مجالس و محافل،همدم و رفیق انسان در سفر
و انیس و مونس او در تنهایى است
بـر اخترِ نهّمیـن، هـزاران صلوات
بر جلوۀ جودِ حیِّ ســبحـان صلوات
بر ابنِ رضا؛ تقی؛ بر آن حجتِ حق
رخسـارِ جواد؛ ماهِ درخشان صلوات
شهادت مظلومانه نهمین حجت حق
بر شیعیان و عزادارن حضرتش تسلت باد
جوانترین حجت خدا! هر بار، با یاد ماجرای تو، پا به پای
امام عصر(عج)،تا همیشه روزگار، خون خواهم گریست
شهادت غریبانه ابن الرضا جواد الائمه تسلیت باد
«ألسَّلامُ عَلَیکَ یااَباجَعفَرٍمُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ البَرَّالتَّقِیَّ»
شهادت مظلومانه پاره تن حضرت علی بن موسی الرّضا
علیهم السلام٬ باب المراد عالمین ٬جـوادالأئـمـه،
حضرت امام محمّد تقی علیهالسلام را به محضر مقدّس
و منوّر حضرت حجة بن الحسن العسکری و تمامی
شیعیان و محبّان آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم