امروز دامن دانش، پر از گل های شوق می شود.صدای گام هایی نوید بخش می آید.
واژه ها در تب و تابند تا لحظه ای که عطرشان جهان را مدهوش کند برسد.
امروز کسی بدون قلم نباشد! قلم ها را بیاورید تا رنگ جاودانگی بگیرند.
مستعدّان دیار دانایی بیایند و گوهرهای پرفروغ بینایی ببرند!
امروز در خیابان هایِ دانش، خنده پر می زند.
امروز نوری اگر هست، به واسطه نور احادیث نابی خواهد بود
که بعدها بر کتاب ها پرتو می افکند.
امروز، روز شادمانی سلسله قلم است.
به اعتبار امروز است اگر نوشته ای در کسی اثر می گذارد.
روز حکومت قلمدان هاست و روز حکومت علم،
بر دل های پژوهندگانی که از روزگار غفلت و تاریکی می آیند.
ساعات امروز، روبه روی بوته های رویایی یاد، ماندگار است
و از سخاوت گنجینه های باقری، تمام لحظات بهره می برند.
تو نیز بی توشه نمان!
هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی!
تو از تبار نوری و تاریخ
وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند!
کامهایمان تشنه باران کلام توست.
سخن بگو، تا نور کلامت بر ما ببارد
و زمین و زمان سینه به سینه
از عطر گل محمدی آکنده شود.
دانش، از نام تو آوازه گرفت،
آنگاه که شکافته شد و شگفتی آفرید.
ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ!
تو در زمانهای که ابرهای سیاه،
سایه تردید میگستردند،
خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند
و یخهای یأس و تردید آب شود.
ای امانتدارِ رسالت توحید
و وارث تعلیمات محمدی و علوی!
تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع.
اینک بقیع قلب ما روشن از نور توست.
اینک خیل قاصدکها را بدرقه سلامی میکنیم
که پیامبر(ص) بر تو فرستاد.
سلام ما را نیز پذیرا باش
میلادت مبارک
باغ های امامت و عدالت، در حاشیه نام بلند تو شکوفه می کنند.
در سایه امن امامت جهانی تو، همه پیله های دوستی، پروانه شدند.مدینه از بوی بهشت آکنده استاز بوی خوش افلاک، انگار تمام
ملایک، یکباره از آسمان به زمین هبوط کرده اند و زمین را به
عطر خوش انفاس قدسیشان میهمان شاید آمده اند تا بالهایشان
را به قدوم آسمانی پنجمین آفتاب ولایت، متبرک سازند.
شاید آمده اند تا زمین، با شکوه هرچه تمامتر، به پیشواز گل برود.
سال، سال 58 هجری است، ماه، ماه رجب، ماه بخشش و مغفرت
شهر، شهرِ پیامبر رحمت و خانه، خانه چهارمین خورشید امامت...
چه اصالتی، چه پیشینه مبارکی، چه تباری!
پدر، حجّت خداوند و مادر، دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیهالسلام
پدر، خورشید و مادر، ماهپدر، نور و مادر، نور، و تو، فرزند دو نور؛
نورعلی نورو تو ذوالنّورین و تو فرزند بهشت و تو فرزند زمزم.
دیری است، دنیا، گوش خوابانده و صدای دلنواز آمدنت را بیتاب گشته
دیری است زمانه، لحظه مقدّس شکوفایی بهشت وجودت را به انتظار نشسته.
دیری است، وعده آسمانی آمدنت، دلها را مشتاق کرده.
نمیدانم چه رازی در حضور تو جاری است که قرنها پیش، وعده ات دادند...
تو آن واقعه بیبدیلی که لحظه وقوعت را دقیقهها و ثانیهها، چشم انتظار بودند...
تو از قدیم، حضور داشتی و اینک به زمین هدیه شدی...
تو آن ستاره دنباله داری که از قرنها پیش، آسمان در هیجان ظهورت میسوخت...
و امشب همان شب است؛ شبی که باید اتّفاق بیافتی، شبی که باید پلک
بگشایی و آینده انسان را به موازات نگاه روشنت، به نور ختم کنی...،
درست لحظه رویش گل وجودت، پایههای جهل، به خود لرزید و تارهای سست
نادانی از هم گسیخت.تا که نام بلند تو را، فرشتهها زمزمه کردند، گمراهی
به پایان رسیدو نوردانش، جهان را به روشنی فرا خواند که
تو باقرالعلومی و شکافنده همیشه علوم!
ای وارث بر حقّ علم نبوی! خدا، جرعه جرعه علم خویش را در درونت
ریخت و دروازههای بسته معرفت را تو در تو، بر روی سینهات گشود
و تو را عالم اسرار عیان و نهان، قرار داد.تا به معجزه انگشت
خرد خویش، گره از جهل و نافهمی بشر بگشایی
ای پنجمین حجّت بزرگ خدا! روز میلاد تو، میلاد تمام خوبیهاست!
روز میلاد تو، مرگ تمام نادانیهاست
روز میلاد تو، معلومی تمام مجهولهاست، انقراض نسل نداشتنها
و شروع فهم و ادراک روز میلاد تو، روز بلوغ
انسانها و روز کمال اندیشه هاست
روز میلاد تو، الفبای دانش بشر، تکمیل شد.
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقر
نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر
به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر
اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا
بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر
ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت
بزیر سایه و تحت لواى حضرت باقر
"
خلاصه ای از زندگانی امام محمدباقر(ع)
نام مبارک امام پنجم،محمد بود
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که: دریای دانش راشکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیزبرای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک بازگوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است.
کنیه امام "ابوجعفر" بود.
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع)است.
نابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع)و از سوی پدر به امام حسین(ع) می رسید.
پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، علی بنالحسین(ع) است .
تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماهصفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد .
در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکی بود که به چهارمین بهارزندگیش نزدیک می شد .
دوران
امامت امام محمد باقر(ع) از سال95 هجری که سال درگذشت امام زین
العابدین(ع) است آغاز شد و تا سال 114ه . یعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه
داشته است .
به سر می پرورانم من هوای حضرت باقر(ع)
به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر(ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند
که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر(ع)
به گوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیر پای حضرت باقر(ع)
به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر
برو در سایه ظل همای حضرت باقر(ع)
خرد عاجز بود ز اوصاف بی پایان آن سرور
کمیت لفظ لنگ است از ثنای حضرت باقر(ع)
جلال و شان و قدر آن امام پاکبازان را
نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر(ع)
«رضایی» ایستاده بر در دولت سرای او
چو سائل منتظر بهر عطای حضرت باقر(ع)
جرعه ای از اقیانوس معرفت :
قالَ الباقِرُ ( عَلَیه السَّلام ) :
«انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما اتاهم من العقول فی الدنیا»
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که
در دنیا به آنها داده است ، باریک بینی می کند
(اصول کافی ج 1 /ص 12)