آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میرود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار میگیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.
مقام:امام نهم
نام: محمّد
لقب: جواد، التقی
کنیه: ابو جعفر
نام پدر: علی
نام مادر: خیزران
روز ولادت(ه ق): 10 رجب سال 195 ه ق
مکان ولادت:مدینه-عربستان سعودی
سلاطین زمان تولّد: محمّد امین
مدت امامت(ه ق): 17 سال
مدت عمر(ه ق): 25 سال
روز شهادت(ه ق): 30 ذیقعده سال 220 ه ق
فرمانروایان زمان:معتصم
قاتل: معتصم
محل دفن: کاظمین-عراق
فرزند پسر: 4
فرزند دختر:7
نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام
آگاهیهای
تاریخی درباره زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون
بر آن که محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان
معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای " حفظ
امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع
تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده
است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.
و نیز گفتنی است،
زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای
خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار
مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه
السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به
آن حضرت در طوس حضور یافت.
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه
السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده
بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او
را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد
ماند.
او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد.
اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا
رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به
عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به
راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر
آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس
برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد
علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.(1) افزون بر این، مأمون متهم
بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با
فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی
که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون
تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛
زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه
درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.(2)
ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه
دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :"
لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من
سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و
واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا
کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین
دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض
کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.(3) این در حالی بود که بنا به
این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به
آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
مکتب علمى امام جواد علیه السلام
میدانیم
که یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. این پیشوایان
بزرگ هرکدام درعصر خود فعالیت فرهنگى داشته در مکتب خویش شاگردانى تربیت
مىکردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مىکردند، اما
شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام
باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به
همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ
برچهار هزار نفر مى شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى علیه السلام
به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع
فعالیت آنان بسیار محدود بود و ازاین نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان
مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق علیه السلام کاهش بسیار چشمگیرى را نشان
میدهد.
بنابراین اگر مىخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه
السلام قریب صد و ده نفر بودهاند (4) و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده
(5) ، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل
سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش
از بیست و پنج سال عمر نکرد!
درعین حال، باید توجه داشت که در میان
همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصیتهاى
برجستهاى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن
آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد
برقى بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و
برخى داراى تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام
جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمىشوند، بلکه محدثان و
دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل
کردهاند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل
کرده است. (6) هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى» در کتاب «معالم
العترة الطاهرة» (7) و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق
ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن
حضرت نقل کردهاند. (8)
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.(9)
فراخوانی
آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان
اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد.
به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت
کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان
با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی
تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت
امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در
همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست
عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره
مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته
است.(10) بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را
مسموم نموده است.(11)
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که
امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده
است.(12) در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات
مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.(13) ابن صبّاغ نیز
با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"(14) این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی
روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ
داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(15) ام فضل پس از
شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(16) این نکته را نباید
از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام
از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت .
ام
فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و
از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما
تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از
این شکایتها نکن.(17) به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد
مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن،
نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است.(18) و بالاخره
امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار
دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است .
پی نوشت ها
1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.
2- الارشاد، ص 319.
3- همان، صص319-320.
4-
شیخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1381 ه.
ق، ص 397-409. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد
را 121 نفر مىداند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد،
المؤتمر العالمی للامام الرضاعلیه السلام، 1410 ه. ق) و قزوینى آنها را
جمعا 257 نفر مىداند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الى
اللحد، الطبعة الاولى، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق)
5- آقاى عطاردى
در مسند الامام الجواد با احصائى که کرده مجموع احادیث منقول از پیشواى
نهم را در زمینه هاى مختلف فقهى، عقیدتى، اخلاقى، و... ، تعداد مذکور در
فوق ضبط کرده است.
6- تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی،ج3، صص54 و55.
7- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1403 ه. ق،ج2، ص 35.
8- ابن شهرآشوب،قم،المطبعة العلمیة،ج 4، ص384.
9- الکافی، ج1، صص492-493.
10- الارشاد، ص 326.
11- تاریخ گزیده ، صص 205-206.
12- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.
13- بحارالانوار، ج50، ص8.
14- الفصول المهمه، ص 275.
15- مروج الذهب، ج3، ص 464.
16- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.
17- الارشاد، ص 323.
18- الکافی، ج 1، ص 323.
این کودک نازنین امیر دلهاست/او باب مراد است و جواد ابن الرضاست/از آمدن او به محمد سوگند/خوشحال تر از امام هشتم زهراست…
مجموعهی چهل دُرّ گهربار جاری از سرچشمه ولایت، سلالهی پاک حضرت رضا(ع)، حضرت امام جواد (ع) تقدیم
1- الْمُؤ مِنُ یَحْتاجُ إ لی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
فرمود: مؤ من در هر حال نیازمند به سه خصلت است : توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید.
2- قالَ علیه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ کانَ نَزْرا قَلیلا.
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفای دل و نورانیّت آن می گردد و سبب شکوفائی عقل و درایت خواهد گشت ، گرچه در مدّت زمانی کوتاه انجام پذیرد.
3- قالَ علیه السلام : إ یّاکَ وَ مُص احَبَةُالشَّریرِ، فَإ نَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ اءثَرُهُ.
فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستی با افراد شرور، چون که او همانند
شمشیری زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد
بود.
4- قالَ علیه السلام : کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إ لی غَیْرِاللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إ لَیْهِ.
فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسی که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست . چطور نجات می یابد کسی که خداوند طالبش می باشد. هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می کند.5- قالَ علیه السلام : مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ اءعْیَتْهُ الْمَصادِرُ.
فرمود: هرکس موقعیّت شناس نباشد جریانات، او را می رباید و هلاک خواهد شد.6- قالَ علیه السلام : مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیابٍ اءعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتابٍ.
فرمود: سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل سبب ناراحتی و خشم خواهد گشت ، در حالی که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.
7- قالَ علیه السلام : أ فْضَلُ الْعِبادَةِ الاْ خْلاصُ.
فرمود: با فضیلت ترین و ارزشمندترین عبادت ها آن است که خالص و بدون ریا باشد.
8- قالَ علیه السلام : یَخْفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَنّیهِ.
فرمود: زمان ولادت امام عصر علیه السلام بر مردم زمانش مخفی است ، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است . و حرام است که آن حضرت را نام ببرند؛ و او همنام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله است .9- قالَ علیه السلام : عِزُّالْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ.
فرمود: عزّت و شخصیّت مؤ من در بی نیازی و طمع نداشتن به مال و زندگی دیگران است .10- قالَ علیه السلام : مَنْ أ صْغی إ لی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإ نْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَ إ نْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إ بلیس فَقَدْ عَبَدَ إ بلیسَ.
فرمود: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست ، پس چنانچه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست ، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.11- قالَ علیه السلام : لا یَضُرُّکَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ.
فرمود: کسی که طالب رضایت خداوند متعال باشد، دشمنی ستمگران ، او را زیان و ضرر نمی رساند.12- قالَ علیه السلام : مَنْ خَطَبَ إ لَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أ مانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إ لاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَةٌ فِی الاْ رْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.
فرمود: هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.
13- قالَ علیه السلام : لَوْسَکَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ.
فرمود: چنانچه افراد جاهل و بی تجربه ساکت باشند مردم دچار اختلافات و تشنّجات نمی شوند.
14- قالَ علیه السلام : مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ.
فرمود: هر که کار زشتی را تحسین و تأیید کند، در عِقاب آن شریک می باشد.15- قالَ علیه السلام : مَنِ انْقادَ إ لَی الطُّمَاءنینَةِ قَبْلَ الْخِیَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ.
فرمود: هرکس بدون تفّکر و اطمینان نسبت به جوانب (هر کاری ، فرمانی ، حرکتی و...) مطیع و پذیرای آن شود، خود را در معرض سقوط قرار داده ؛ و نتیجه ای جز خشم و عصبانیّت نخواهد گرفت .16- قالَ علیه السلام : مَنِ اسْتَغْنی بِاللّهِ إ فْتَقَرَالنّاسُ إ لَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَی اللّهَ اءحَبَّهُ النّاسُ وَ إ نْ کَرِهُوا.
فرمود: هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی را پیشه خود کند خواه ناخواه ، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.17- قالَ علیه السلام : عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلّیا عَلَیْهِ السَّلامُ اءلْفَ کَلِمَةٍ، کُلُّ کَلِمَةٍ یَفْتَحُ اءلْفُ کَلِمَةٍ.
فرمود: حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، یک هزار کلمه به امام علیّ علیه السلام تعلیم نمود که از هر کلمه ای هزار باب علم و مسأله فرعی باز می شود.18- قالَ علیه السلام : نِعْمَةٌ لاتُشْکَرُ کَسِیَّئَةٍ لاتُغْفَرُ.
فرمود: خدمت و نعمتی که مورد شکر و سپاس قرار نگیرد همانند خطائی است که غیرقابل بخشش باشد.19- قالَ علیه السلام : مَوْتُ الاْ نْسانِ بِالذُّنُوبِ اءکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاْ جَلِ، وَ حَیاتُهُ بِالْبِرِّ اءکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ.
فرمود: فرارسیدن مرگ انسان ها، به جهت معصیت و گناه ، بیشتر است تا مرگ طبیعی و عادی ، همچنین حیات و زندگی لذّت بخش به وسیله نیکی و إ حسان به دیگران بیشتر و بهتر است از عمر بی نتیجه .20- قالَ علیه السلام : لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَالاْ یمانِ حَتّی یُؤْثِرَ دینَهُ عَلی شَهْوَتِهِ، وَلَنْ یُهْلِکَ حَتّی یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلی دینِهِ.
فرمود: بنده ای حقیقت ایمان را نمی یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدّم دارد. و کسی هلاک و بدبخت نمی گردد مگر آن که هواها و خواسته های نفسانی خود را بر احکام إ لهی مقدّم نماید.
21- قالَ علیه السلام : عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإ نَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْ خْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَی الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِی الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِی السَّفَرِ، وَ اءُنْسٌ فِی الْغُرْبَةِ.
فرمود: بر شما باد به تحصیل علم و معرفت ، چون فراگیری آن واجب و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است . علم وسیله کمک به دوستان و برادران است ، دلیل و نشانه مروّت و جوانمردی است ، هدیه و سرگرمی در مجالس است ، همدم و رفیق انسان در مسافرت است ؛ و اءنیس و مونس انسان در تنهائی می باشد.
22- قالَ علیه السلام : خَفْضُ الْجَناحِ زینَةُالْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْ دَبِ زینَةُالْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُالْحِلْمِ.
فرمود: تواضع و فروتنی زینت بخش علم و دانش است ، اءدب داشتن و اخلاق
نیک زینت بخش عقل می باشد، خوش روئی با افراد زینت بخش حلم و بردباری
است .
23- قالَ علیه السلام : تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوی ، وَ اعْلَمْ أ نَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.
فرمود: در زندگی ، صبر را تکیه گاه خود، فقر و تنگ دستی را همنشین خود قرار بده و با هواهای نفسانی مخالفت کن. و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفی نخواهی ماند، پس مواظب باش که در چه حالتی خواهی بود.24- قالَ علیه السلام : مَنْ اءتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ.
فرمود: هرکس رکوع نمازش را به طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.25- قالَ علیه السلام : الْخُشُوعُ زینَةُالصَّلاةِ، وَ تَرْکُ مالایُعْنی زینَةُالْوَرَعِ.
فرمود: خشوع و خضوع زینت بخش نماز خواهد بود، ترک و رها کردن آنچه (برای دین و دنیا و آخرت ) سودمند نباشد زینت بخش ورع و تقوای انسان می باشد.26- قالَ علیه السلام : الاْ مْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اءعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
فرمود: امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است ، هر که آن ها را یاری و اجراء کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر که آن ها را ترک و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد.
27- قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ اءنْفَسَهُ لِیَاءجُرَهُ عَلی ذلِکَ.
فرمود: همانا خداوند متعال بهترین و عزیزترین ثروت و فرزند مؤ من را می گیرد (و هلاک و نابود می گرداند)، چون دنیا و متعلّقات آن بی ارزش است تا در قیامت پاداش عظیمی عطایش نماید.
28- قالَ له رجل : اءَوصِنی بَوَصِیَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟
فَقالَ علیه السلام : صُنْ نَفْسَکَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ.
شخصی به حضرت عرض کرد: مرا موعظه و نصیحتی کامل و مختصر عطا فرما؟
امام علیه السلام فرمود: اعضاء و جوارح ظاهری و باطنی خود را از ذلّت و
ننگ سریع و زودرس ، همچنین از آتش و عذاب آخرت ، در اءمان و محفوظ بدار.
29- قالَ علیه السلام : فَسادُالاْ خْلاقِ بِمُعاشَرَةِالسُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْ خلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ.
فرمود: معاشرت و همنشینی با بی خردان و افراد لااُبالی سبب فساد و تباهی اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق می باشد.30- قالَ علیه السلام : الاْ دَبُ عِنْدَالنّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لاغَیْرُ، وَ هذا لایُعْتَدُّ بِهِ مالَمْ یُوصَلْ بِها إ لی رِضَااللّهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّةِ، وَالاْ دَبُ هُوَ اءدَبُ الشَّریعَةِ، فَتَاءدَّبُوا بِها تَکُونُوا اءُدَباءَ حَقّا.
فرمود: مفهوم و معنای ادب از نظر مردم ، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند.
بنابر این ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین ، پس با عمل کردن به دستورات الهی و ائمّه اطهار علیهم السلام ، ادب خود را آشکار سازید.
31- قالَ علیه السلام : ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْ نْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْ نْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إ لی قَلْبٍ سَلیمٍ.
فرمود: سه خصلت جلب محبّت می کند: انصاف در معاشرت با مردم ، همدردی در مشکلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنویات .
32- قالَ علیه السلام : التَّوْبَةُ عَلی اءرْبَع دَعائِم : نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ اءنْ لایَعُودَ.
فرمود: شرایط پذیرش توبه چهار چیز است : پشیمانی قلبی ، استغفار با زبان ، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه حقّاللّه و یا حقّالنّاس -، تصمیم جدّی بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود.
33- قالَ علیه السلام : ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْ بْرارِ: إ قامَةُالْفَرائِض ، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم ، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِی الدّین .
فرمود: سه چیز از کارهای نیکان است : انجام واجبات الهی ، ترک و دوری از گناهان ، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین .
34- قالَ علیه السلام : وَ حَقیقَةُ الاْ دَبِ: اِجْتِماعُ خِصالِ الْخیْرِ، وَ تَجافی خِصالِ الشَّرِ، وَ بِالاْ دَبِ یَبْلُغُ الرَّجُلُ الْمَکارِمَ الاْ خْلاقِ فِی الدُّنْیا وَ الاَّْخِرَةِ، وَ یَصِلُ بِهِ اِلَی الْجَنَّةِ.
فرمود: حقیقت ادب و تربیت عبارت است از: دارا بودن خصلت های خوب ، خالی بودن از صفات زشت و ناپسند.35- قالَ علیه السلام : إ نَّ بَیْنَ جَبَلَیْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار.
فرمود: همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه ای می باشد که از بهشت گرفته شده است ، هر که داخل آن شود و با معرفت زیارت کند -، روز قیامت از آتش در اءمان خواهد بود.36- قالَ علیه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ.
فرمود: هرکس قبر عمّه ام حضرت معصومه سلام اللّه علیها را با علاقه و معرفت در قم زیارت کند، أ هل بهشت خواهد بود.37- قالَ علیه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ اءخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی الْقَبْرِ وَقَرَءَ: ((إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِالْقَدْرِ)) سَبْعَ مَرّاتٍ، اءمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْ کْبَرِ.
فرمود: هرکس بر بالین قبر مؤ منی حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه(إنّا أنزلناه) را بخواند از شداید و سختیهای صحرای محشر در اءمان قرار می گیرد.38- قالَ علیه السلام : ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَةُ الاْ سْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ کَثْرَةِ الصَّدَقَةَ.
فرمود: سه چیز، سبب رسیدن به رضوان خدای متعال می باشد:
1 - نسبت به گناهان و خطاها، زیاد استغفار و اظهار ندامت کردن .
2 - اهل تواضع کردن و فروتن بودن .
3 - صدقه و کارهای خیر بسیار انجام دادن .
39- قالَ علیه السلام : الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضی بِهِ شُرَکاءٌ.
فرمود: انجام دهنده ظلم ، کمک دهنده ظلم و کسی که راضی به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.
40- قالَ علیه السلام : التَّواضُعُ زینَةُالْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زینَةُالْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَةُالاْ یمانِ، وَالسَّکینَةُ زینَةُالْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زینُةُالرِّوایَةِ.
فرمود: تواضع و فروتنی زینت بخش حسب و شرف ، فصاحت زینت بخش کلام ، عدالت زینت بخش ایمان و اعتقادات ، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات ؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن ، زینت بخش نقل روایت و سخن می باشد
6516وبتون حرف نداره انصافا خیلی عالیه
متشکرم از لطف شما از اینکه به وبلاگ ما سر زدی متشکرم
موفق باشی