ای حسین فاطمه این کینه هامان را ببین
قلب مجروح درون سینه هامان را ببین
یازده خورشید را کشتند و داغ تو فزون
تکه تکه زین ستم آیینه هامان را ببین
گرچه شد خورشید ما در پرده ی غیبت ولی
می رسد نورش ز ماه حضرت سید علی*
باز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلا**
باز هم فتنه، اگرچه هست حجت ها جلی
ترس ما کشته شدن یا غارت این خانه نیست
بلکه دنیایی شدن با مسلک کوفی گری ست
گر که بگذاریم امام خویش را تنها به تشویق هوا
فرق ما با آن جنایت پیشگان سفله چیست؟***
ای حسین فاطمه داغت درون قلب ماست
نهضتت رسواگر روی تمام فتنه هاست
شمر را در هر زمان نومید از قتلی کنیم****
که پی خورشید و مه دشنه به دست و بی حیاست
غدیر خم در مُسند أحمد بن حنبل
غدیر خم در مسند أحمد بن حنبل، کوششی است در جهت ارائهی راهکاری برای تفاهم و همدلی و هماندیشی در میان مسلمانان بر مبنای واقعهی تاریخی غدیر. به این منظور احادیث یکی از شاخصترین و معتبرترین کتب در نزد اهل سنت – کتاب مسند أحمد بن حنبل که حداقل در دوازده حدیث به واقعهی غدیر خم اشاره نموده است -در مقابل دیدگان اهل بصیرت قرار می گیرد تا حقایق ذیل مشخص گردد:..........
ادامه مطلب ...درخت زقّوم چه درختی است؟
سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمتهای بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .
جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه
28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در
بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از
آنها را نقل می کند.
بهانه ای برای کمک نکردن
در
کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که
از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آنها گفته می شود:
از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را سیر میکرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)
معنای
این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد
فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا
شده ایم؛ بنابراین نه فقر آنها و نه غنای ما هیچکدام بی حکمت نیست!!
غافل
از اینکه جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی
آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با
هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب
شکرگزاری را به جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟[1]
و اگر آنچه آنها می گویند درست است دیگر دلیل نداشت که خداوند در آیات متعدد دستور به انفاق دهد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم)[2]
و در مقابل کسانی که انفاق در راه خدا را ترک کرده اند را به شدت تهدید
کرده و به آنها وعده عذاب دهد: [ای رسول ما] کسانی را که طلا و نقره می
اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب دردناکی بشارت ده (وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[3].
عهدی که با او بسته ایم
در
آیات متعدد قرآن کریم سخن از عهدی رفته است میان ما بندگان و خدای متعال؛
مانند این آیه که می فرماید: شما به عهدتان وفا کنید تا من هم به عهد خود
وفا کنم (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ )[4]؛ اما این عهد چیست و مفاد آن کدام است ؟!
سوالی است که پاسخ آن را میتوان در آیات 60 و 61 سوره یس مشاهده کرد.
در این آیات، متن عهده نامه یاد شده آمده که دربردارنده دو بند اساسی است :
بند اول آن، عبادت نکردن شیطان است (أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) و بند دوم آن عبادت کردن خداوند یکتای متعال (أَنِ اعْبُدُونی).
باید
دقت کرد که در این آیه انسانها از عبادت شیطان نهی شده اند ؛ منظور از
عبادت کردن شیطان، اطاعت او در وسوسه ها و دستورهایی است که از او صادر می
شود [5]؛ بنابراین «شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی از وسوسه های شیطان پیروی
نکنید؛ زیرا اطاعت از غیر خداوند و کسانی که خداوند دستور به اطاعت از
آنها داده است [6] ممنوع است.
پیروان شیطان عاقل نیستند
در
روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که
خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)[7]
و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین
آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل
نیست.
در آیه 130 بقره، قرآن کریم کسانی که از عبادت و بندگی خدا رویگردان شدند را سفیه می خواند: وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ: کسی جز افرادی که خود را به سبک مغزی افکنده اند ، از آئین پاک ابراهیم روی گردان نخواهد شد.
با
توجه به آن روایت و این آیه روشن می شود که چرا خداوند متعال در نهی پیروی
از شیطان در آیه 62 سوره یس بعد از آنکه دلیل می آورد که او افراد زیادی
از شما را گمراه کرد (وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا) می
فرماید: پس چرا عقلتان را به کار نمی گیرید؟ (أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)
که
این آیه نیز هم سو با مطالب گذشته، پیروی از شیطان را کاری غیر عاقلانه
خوانده، برای همین کسانی که از وسوسه های او پیروی می کنند را به تعقل و به
کارگیری از نعمت عقل دعوت می نماید.
شجره زقوم چه درختی است؟
سخن
درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمتهای بهشتی از آیه 62
سوره مبارکه صافات شروع می شود که می فرماید: آیا این نعمتهای جاویدان و
لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند ، بهتر است یا درخت نفرت
انگیز زقوم؟! (أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ)
«شجره»
همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد
که منظور از آن در اینجا، گیاه است. [8] اما «زقوم»؛
در
کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می
افزاید : هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما
نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟
در آنجا مردی بود از
آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است.
ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم!
آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: محمد صلی الله علیه وآله در
آخرت، ما را به اینها می ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آنها
داد [9] که در آیات بعد میخوانیم.
در آیات بعد، قرآن کریم به برخی ویژگیهای این گیاه می پردازد که آنها مایه عذاب و رنج بودن آن برای ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ).
سپس
میافزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ
تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای
شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).
تشبیه
شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره
تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن
قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن
قیافه ای زیبا و دوست داشتنی.
برای همین در عکسهایی که مردم برای
فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوان
بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.
در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می
شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! اینها
همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسانها از مفاهیم مختلف که ادبیات
قرآن هم در بیشتر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است. [10]
آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پرشدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
اگر می خواهید قبر فشارتان ندهد بخوانید!!
مۆمن باید بیم و امیدش به خدا در یک سطح باشد اگر ترسش از عذابهای الهی بیش از حد باشد از رحمت خداوند مأیوس میشود و به اصطلاح عوام میگوید آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب. و از طرفی اگر امیدش به فضل و رحمت الهی بیش از اندازه باشد، امن از مکر الهی پیدا میکند و از جانب دیگر سقوط میکند و انگیزهای برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمیکند در حالیکه خداوند کریمتر از آن است که بندة ضعیف و ذلیل را عذاب کند.
بقیع غریب
مى گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب *** در منظرى که نیست به هفت آسمان، غریب
یا رب بقیع، قطعه اى از آسمان توست *** پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب
آن گوهرى که بود مَلک خادم درش *** خفته ست در کنار حَرَم، بى نشان، غریب
این خاک، میزبان پریشان کربلاست *** مانده ست در حضور تو، اى آسمان، غریب
اینجا مزار صادق آل محمد(صلى الله علیه وآله) است *** تنها، میان گردش چشم جهان، غریب
در خلوت است بارگه باقرالعلوم(علیه السلام) *** همچون مزار مادر زخمى، جوان، غریب
این سوى میله، مرقد اولاد مصطفاست *** و آن سو، نگاه غمزده زائران، غریب
این محرمان پردگى عرش ذوالجلال *** اینسان فتاده اند در این خاکدان، غریب
اشک است اینکه مى چکد از آستین ابر *** مِهر است اینکه مانده در این آستان، غریب
مى گردد آسمان، به طوافى همیشگى *** بر این مدار غربت و بر این مکان، غریب
یا رب چه حکمتى ست در این قطعه شریف *** مهمان غریب و بارگه میزبان، غریب
یارب کرامتى! که زنم بوسه بر بقیع *** سر را نهم به خاک و بگویم بر آن غریب
www.blogsky.com
تور زیارتی نور
یکى
از صالحین به فرزند خود گفت: یک خواسته ای از تو دارم. پسر گفت: هر چه شما بفرمائى
اطاعت مى کنم.
پدر گفت: فردا، از هنگام خارج شدن از خانه، تا شب که به
منزل مى آئى، هر حرفی که زده ای، و هر کاری که انجام داده اى برایم نقل کن. پسر هم
قبول کرد.
پسر شب که آمد شروع به نقل کرد، تا رسید به حرفهاى زشتى
که زده بود و کارهاى ناروائى که انجام داده بود، از پدر خجالت کشید که بگوید. دست
پدر را بوسید و گریه کرد و گفت:
پدر جان! خجالت می کشم! از این خواسته
بگذر! غیر از این مورد، هر خواسته ای داشته باشی اطاعت مى کنم!
پدر گفت: اى پسر، من که بنده ضعیف و عاجزم از من خجالت
مى کشى، ولى فرداى قیامت در محضر رب العالمین چه خواهى کرد؟! این موضوع و نصیحت،
باعث توبه پسر گردید.
امیرالمومنین علی(علیه السلام) در نهج
البلاغه مى فرمایند:
کارى که مى خواهى انجام دهى، حرفى را که مى خواهى بزنى،
چنان باشد که فردا بتوانى آن را بخوانى.
عید غدیر خم بر همه شیعیان جهان مبارک